تا کربلا با زینب (سلام الله )

پیوند: # تا کربلا

 

شعر یوسف رحیمی برای حضرت زینب(س)
هر چند پاي بي رمق او توان نداشت
هر چند بين قافله جانش امان نداشت
بار امانتي که به منزل رسانده است
چيزي کم از رسالت پيغمبران نداشت
جز گيسوان غرق به خون روي نيزه ها
در آتش بلا به سرش سايه بان نداشت
آيا به جز حوالي گودال،
ساربان راهي براي رفتن اين کاروان نداشت؟
يک شهر چشم خيره به …
بگذار بگذريم شهري که از مروّت و غيرت نشان نداشت
آري هزار داغ و مصيبت کشيده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
ديگر لب مقدس قرآن کربلا
جايي براي بوسه‌ی آن خيزران نداشت!
******************************
با کاروان حسین میرود
جانم تا کربلا ی حسین نوحه می خوانم
نوحه می خوانم
****************************
دل میبره از از آسمون لباش که قرآن میخون
هر کی میره به کربلاش میخاد کنارش بمونه
هرکی میره به کربلاش میخواد کنارش بمونه
***************************

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.