منتظران مهدی (عج)
آشفته ام آقا دوباره رو به راهم کن
آشفته ام آقا دوباره رو به راهم کن
سه شنبه 99/07/08
در فرازي از وصيتنامه_شهيد «حسن مراديان» آمده است
‘هيچ قطرهاي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود، بهتر نيست و من ميخواهم با اين قطره خون به عشقم برسم كه خداست.به پدر و مادرم وصيت ميكنم كه بعد از مرگم گريه نكنيد بلكه خوشحال باشيد كه شما هم يك قرباني براي حفظ بقاي دين خدا عرضه كرديد. شهادت آرزوي نهايي من است.از شما ميخواهم كه شبهاي جمعه به سراغ يتيمان و فقراي شهر به خصوص در محلههاي منوچهري و مصلا و سيلوي شهر همدان برويد و از آنها دلجويي كنيد. ضمناً برادرم مهدي را بعد از اتمام تحصيلش به سپاه بفرستيد تا جاي خالي مرا در سپاه امام پر كند’
سه شنبه 99/07/08
..مهمترین مشخصه این شهید بزرگوار، تزکیه نفس است ایشان کلاسهای اخلاق علما را شرکت کرده و کتابهایه بسیاری در رابطه با تزکیه و اخلاق خریداری کرده و مطالعه میکردند.
او بعد از فارغ تحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشته حسابداری پذیرفته شد و با خانواده مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام های علی و محمدحسین شد. بسیار خانواده دوست و پایبند به زن و بچه بود .
همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود.
بعد از مدتی که مشغول تحصیل در دانشگاه بود متوجه شد در دانشگاه امام حسین تهران، به عنوان افسر پذیرفته شده بنابراین تصمیم گرفت باقی مسیر زندگی اش راا در این راه ادامه دهد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
او در تمام مراحل زندگی اش موفقیت های چشمگیری داشت و رشادت های بی شماری از خود نشان داد.
رشادت های او در شمال غرب در برخورد با گروهک های مزدور ، فعالیت های او در خاموش کردن شورش های داخلی و رشادت هایش در سوریه و آزاد سازی دو شهر شیعه نشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است
بنا به گفته خود شهید سعید سامانلو این پیروزی شهرهای شیعه نشین(نبل و الزهرا) با کمک خانم فاطمه زهرا (س) انجام شد
و بلاخره در ۱۶ بهمن سال ۹۴ این سرگرد دلاور به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر رتیان سوریه به لقا پروردگار شتافتند.